5 ماه و 18 روز گذشت...
تا امروز 5 ماه و 18 روزه که توی دل مامانی هستی. اینقدر عاشق تکون خوردنات شدم که بعضی وقتا که آرومی خودم بدجنسی میکنم یه کاری میکنم تا تکون بخوری!!! چند شبه راحتتر میخوابم اما اصلا خوشحال نیستم. دلم میخواد توی خواب تکون بخوری و بیدارم کنی! یه حس خوبیه وقتی توی دل مامانی جابجا میشی احساس میکنم داری باهام حرف میزنی. وای خدای من! چه جوری طاقت بیارم تا تو بیایی و بغلت کنم. دلم می خوام صورتم رو بچسبونم به صورت نازت و با هم آروم بشیم. زیادم بدجنس نیستم. الانم داری هشدار میدی که مامانی بلند شو از پای کامپیوتر که خسته شدم. منم میگم چشم نازنینم. به شرطی که همه ش نخوابی و به فکر عشق دل مامان هم باشی. ...
نویسنده :
مامان کیانا
16:02